Saturday, November 25, 2006
He deals the cards as a meditation And those he plays never suspect He doesnt play for the money he wins He doesnt play for the respect He deals the cards to find the answer The sacred geometry of chance The hidden law of probable outcome The numbers lead a dance
I know that the spades are the swords of a soldier I know that the clubs are weapons of war I know that diamonds mean money for this art But thats not the shape of my heart
He may play the jack of diamonds He may lay the queen of spades He may conceal a king in his hand While the memory of it fades
I know that the spades are the swords of a soldier I know that the clubs are weapons of war I know that diamonds mean money for this art But thats not the shape of my heart Thats not the shape, the shape of my heart
And if I told you that I loved you Youd maybe think theres something wrong Im not a man of too many faces The mask I wear is one Those who speak know nothing And find out to their cost Like those who curse their luck in too many places And those who smile are lost
I know that the spades are the swords of a soldier I know that the clubs are weapons of war I know that diamonds mean money for this art But thats not the shape of my heart Thats not the shape of my heart
| aminmoghadam | 1:10 AM || |
Wednesday, November 22, 2006
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کسی یازی به کراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک چو دیدار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟ مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد تگرگی نیست ، مرگی نیست صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است من امشب آمدستم وام بگزارم حسابت را کنار جام بگذارم چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟ فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین درختان اسکلتهای بلور آجین زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه غبار آلوده مهر و ماه زمستان است
| aminmoghadam | 2:27 AM || |
Tuesday, November 21, 2006
غریب مانده ای دل .... چه غریب مانده ای دل نه غمی نه غمگساری.... نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم، بگریزد و بریزد.... که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته ست.... تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری نه چنان شکست پشتم که دوباره سز برآرم.... منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری
| aminmoghadam | 2:36 AM || |
salam omidvaram ke hamishe shad o khoram bashid.
| aminmoghadam | 2:32 AM || |
|